دیدم امروز تو راهِ مدرســـــــه
نامتون افتاده بر روی زمیــــــن
رفتی و با تاب دادنِ ســـــــرت
گفتی بردار باز کن اون و ببین
***
دلم تب گرفته از موضــــوعِ اون
نمی دونم چی شده نامـــه دادی
قصد تو دیدار و حرف و گفتگو
یا خدا حافظ و درد و فریادی
***
راست و چپ نگاهِ سردی نمـــودم
وقتی مطمئن شدم کسی نبــــــود
زود خم شد دلم با حرص و ادب
با متانت نامه ی عشقت گشـــود
***
رویِ برگه یه دلی کشید ی تو
از وسط گذشته یک تیر خلاص
قطره ی خونینِ افتاده به دام
اثرِ انگشتِ تو مونده تمــاس
***
زیـر دل یه متنِ زیبا داشــتی
خواندنش خیلی برام آرامشه
همه خاطراتِ دردِ زندگـــی
روی دیوارِ دلم فرسایشــه
***
رو درختی تکیه کردم نا تــــوان
بس که جالب بود گفته هایِ تو
مستِ مستِ دیده های تو شدم
تو دلم چسبیده اون حرفای تو
***
وقتی بارونی بشه فضـــــای دل
تو میایی شاد و لبریز می کنی
آینه شدم درونِ خنده هــــات
بین ابروهات و آویز می کنی
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 18/07/1391
:: برچسبها:
نامه ,
:: بازدید از این مطلب : 2434
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2