مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

دارکوبِ تنه ی درخت من ، سوراخ کردی دلم با منقارِ تو

یادته زمانی حامیِ تو ام ، شاد میشه دلم با دیدارِ تــــــــو

***

چی شده یه دفعه دشمنم شدی ، زهرِ مارت کوفتی با درد و غــم

خونِ جوشیده زبطن خوش نوا ، اشکِ غمخواری شدم همدردِ سم

***

از فغانم تو گذر کردی عجیب ، ساختی لانه ی عشقِ زندگـــی

توی دل هوایِ مطبوع تو هست ، خسته ام از طبعِ خوب ِسادگی

***

بی خیالی از همه درد و نحیب ، قیدِ بی رحمـــــی در آزارم زدی

روز ها خوابی و شب ها نقشه کش ، ساختی با غصه هایم معبدی

***

انباشتی در کاسه ای خوب و بدم ، مثل یه خمیری دست تو شــــدم

دل بخواهی گرگ می سازی و غول ، اینقدر در ذاتِ دردت نو شـدم

***

دست بردار از خطاهایِ زمان ، ماشه ی هفت تیر به آسونی نکش

اگه کُشتی این دلِ محزونِ پیر ، در قیامت طالبِ عدلی دلــــــش

***

تیر وشمشیر و تفنگ وعقلِ تو ، یه دلِ آسوده رو سازش نکرد

تو چه انسانی که با تو مبتلا ، جان و مال و عزتت نازش نکـــرد

***

خسته شد محراب عشقم از سجود ، جایِ پایت آهی در اون ساخته

ریسمان و اون عنانت رو بکش ، چونکه جون از ماتمت دل باخــــته

***

مژده ای دل اون شده قصاب تو ، چهار پایه نصب کرده هم زمان

سر بریدن پوست کندن کافی نیست ، مثل هندو آتشش وردِ زبان

***

دل بکن جانا از عشق و عاشقی ، این زمونه می دونی وفا کـــــــــــمِ

چشم و جان رو هم اگه جا میذاری ، جنگِ اعصاب و غروب و ماتـــمِ

***

جاسم ثعلبی (حسّانی) 29/06/1391

 

 



:: برچسب‌ها: دارکوب ,
:: بازدید از این مطلب : 1914
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 28 شهريور 1391
.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 89 صفحه بعد

صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی