مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

اجنبی

چشات نمی بینه گلِ پژمرده ام را

در گلستانِ بی کسان آواره گشتم

سایه ی مردِ اجنبی روی سرم بود

امّا کلاهِ ترک تو رو سر نبستم

***

بازم کلاغِ بی خبر پرسیده احوال

با اون زبان بسته چه میگم از نفیرم

بالم اگه بشکسته میشه حین پرواز

با پای خسته دور میشم از مسیرم

***

خسته شدم از دیدنِ تاریکی شب

خورشید ناپیدا شده در کنج گرما

رنگِ ستاره درد دل پیچیده انگار

برگِ قشنگم آب شد در برف و سرما

***

من ودعتنی ما گلت اذهب ولا اعود

خلیت گلبی ینتظر بسکوت احاچیک

یا بد وفا وین العهد و اعیونک اشهود

ما گلت اتعب یا ولف تکبر واباریک

***

طال السفر گلبی ابخطر دگاته بهدای

و ایعاتب ارموش الهوا او یرسل سلامه

بلکت یجر ریح التعب و ایخبّر الشال

وایراوی السد الدرب لون الندامه

***

معنی:

وقتی که رفتی تو نگفتی خطّ پایان

در انتظارت مونده ام شب دیدبانم

ای بی وفا عهدت کجا با چشمِ گریان

یادت نبوده گفته ای شب نگهبانم

***

رفتی سفر دل ناگهان آهسته سر داد

از هر نسیمِ چشمه ها پرسیده یادی

شاید که بوی خستگی بیدار شب شد

از روحِ خواب آلود تو جوینده  شادی

***

جاسم ثعلبی (حسّانی) 12/09/1392



:: برچسب‌ها: اجنبی ,
:: بازدید از این مطلب : 1646
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 13 آذر 1392
.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 89 صفحه بعد

صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی